Web Analytics Made Easy - Statcounter

بوخوم با سرمربی ریاضی‌دان خود نمی‌خواهد دیگر تیمی فانوس‌به‌دست باشد و تساوی آن‌ها مقابل دورتموند ثابت کرد برای تحقق این هدف خود، تا چه‌اندازه خواهند جنگید

طرفداری | درحالی‌که هنوز استادیوم کوچک لوتون موفق به اخذ مجوزهای لازم برای میزبانی غول‌های لیگ برتری نشده، عصر روز گذشته در زمین کوچک دیگری در منطقهٔ روئر آلمان، عطر خوش چمن استادیوم‌های کوچک در رقابتی بزرگ به مشام می‌رسید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یک دربی محلی میان دورتموند بزرگ و بوخوم، تیمی که فصل قبل از سقوط گریخت، برگزار شد که این بازی با تساوی 1-1 پایان یافت. علاوه بر کسب این نتیجه خوب، روزی خاص برای سرمربی باشگاه بوخوم رقم خورد. روز گذشته، روز تولد 55 سالگی مردی بود که به جای تجربهٔ حرفه‌ای بازیکن بودن در زمین فوتبال، دوران جوانی و نوجوانی را در دانشکده‌ها و کالج‌ها به آموزش و تدریس ریاضی پرداخته است... داستان بوخوم و توماس لچ را می‌خوانید.

در روز پایانی فصل قبل بوندسلیگا و در هیاهوی رقابت نفس‌گیر بایرن مونیخ و دورتموند، مثل همیشه آن پایین جدول نیز نبردی تا پای جان برای بقا را به خود می‌دید... رقابتی که با حضور بزرگان سنتی فوتبال آلمان، شالکه و اشتوتگارت، در کنار آگزبورگ و تیمی که 22 هفته از 34 هفته را در منطقه‌ی سقوط گذرانده. تیمی که برای باقی ماندن باید به مصاف بایر لورکوزن بالای جدولی به مربیگری ژابی آلونسو برود... بوخوم در بهترین نمایش تمام فصل خود و با نمایشی چشم‌نواز موفق می‌شود با شکست 3-0 لورکوزن از سقوط می‌گریزد... برخلاف آمار و احتمالاً و اعداد و ارقام... حتی با وجود نشستن توماس لچ، یک معلم ریاضی روی نیمکت آنها...

لچ مربیگری را در 29 سالگی آغاز می‌کند. بدون آنکه سابقهٔ فوتبال حرفه‌ای در زمین را داشته باشد. پس از مربیگری در دسته‌های پایین فوتبال آلمان به اتریش و سپس هلند می‌رود. است یا وین، ویتسه ارنهم و سرانجام در سپتامبر سال قبل، پس از 6 باخت پیاپی در 6 بازی ابتدایی (از جمله باخت 7-0 برابر بایرن) روی نیمکت بوخوم می‌نشیند. پس از یک هفته، اولین برد فصل برابر اینتراخت فرانکفورت قهرمان فصل لیگ اروپا فرا می‌رسد. سپس برد خانگی دیگری برابر لایپزیش... در اولین بازی پس از وقفه جام جهانی قطر، بوخوم برای اولین در طول فصل از قعر جدول جدا می‌شود و در 11 بازی پس از تنها 3 شکست، از سقوط می‌گریزد...

متن زیر، مصاحبهٔ تیم یورگن در نشریه‌ 11 ferunde با لچ در آستانه‌ی تولد 55 سالگی است که او درباره  فوتبال، ریاضیات، آمار و... صحبت کرده است.

توماس، از تو در جایگاه یک معلم ریاضی سوال می‌پرسم؛ فوتبال چه‌قدر قابل پیش‌بینی است؟

 هیچ... فقط می‌توانید از احتمالات حرف بزنید. هیچ فرمول و ابزاری نمی‌تواند داده‌ها، بودجهٔ تیم، کیفیت بازیکنان و.... را از شما بگیرد و جدول آخر فصل را تحویل دهد!

معلمی ریاضی و فوتبال؛ ارتباط میان این‌ها چیست؟

خب، از کودکی نمی‌خواستم معلم ریاضی شوم. تا دوران مدرسه و یافتن علاقه‌ام به ریاضیات بعد از دبیرستان مهندسی برق خواندم که زیاد به آن دوستش نداشتم. تصمیم گرفتم مسیرم را در تدریس ریاضی ادامه دهم و البته علاقه اولم یعنی فوتبال... همیشه از تدریس ریاضیات لذت می‌بردم. خصوصاً به شاگردانی که استعداد کمتری داشتند. تجربه کار با گروهی ناهمگون از شاگردان، همان چیزی است که امروز هم در مربیگری از آن بهره می‌برم. اگرچه فوتبالیست‌های حرفه‌ای، حتی آنها که ضعیف‌تر هستند، انگیزهٔ بیشتری نسبت به دانش‌آموزان ریاضی دارند! من در دوران تحصیلم کمتر دربارهٔ علوم تربیتی و رفتار با دانش‌آموزان مطالعه کردم. پس از اتمام تحصیلات می‌توانستم وارد فعالیت‌های تجاری شوم. اما علاقهٔ من به فوتبال بود. جایی که بسیار بیشتر از دانشگاه نحوهٔ تعامل با مردم را آموختم.

تفاوت‌های کار با فوتبالیست‌ها و دانش آموزان در چیست؟ 

در مدرسه با بچه‌ها ارتباط نزدیکی داشتم. سن من نزدیک بچه‌های 13 ساله بود و می‌توانستم به آنها نزدیک شوم. اما وقتی یک‌بار با 17،18 ساله‌ها کار کردم چیزهای تازه‌ای فهمیدم. آنها بچه‌های سرکشی نبودند و مشکل من بود که سعی می‌کردم با همهٔ آنها به شکلی واحد برخورد کنم. در مربیگری این مسائل را به شکلی تکامل‌یافته دنبال می‌کنم؛ در عین وضع قوانین ثابت، باید به هر بازیکن به شیوه‌ای خاص خود بها داد.

هنگام پیوستن به بوخوم، وقتی تیم فقط 1 امتیاز از 7 بازی داشت، گفتید این یک تیم از هم پاشیده با اختلافات فاحش میان بازیکنان قدیمی و تازه‌واردها است.

شما نمی‌توانید روابط داخلی یک تیم را از بیرون دریابید. من پیش از ورودم به بوخوم شرایط کلی تیم را می‌دانستم. اینکه آنها چطور بازی می‌کنند، بازیکنان کلیدی چه کسانی هستند... اما پس از مدت کوتاهی چیزهای تازه‌ای دریافتم. هیچ‌کس به طور علنی با دیگری درگیر نمی‌شد؛ اما بازیکنان قدیمی به‌نوعی به جدیدترها فخر می‌فروختند. چه در تمرین و چه در زمین بازی. پس از باخت 4-0 برابر لایپزیش در اولین بازی بود که فهمیدم باید دستورالعمل‌های روشنی را به تیم ابلاغ کنم. پیش از بازی، بسیار ساده با این قضیه برخورد کرده بودم. "بیایید به این سبک بازی کنیم، و اگر جواب نداد پلن بی این است و...." این اشتباه من بود. اینها در یک تیم بحران‌زده جواب نمی‌دهد. شما باید خط‌مشی بلند خود را به طور مشخص به همه ابلاغ کنید.

 و در خانه، پنج بازی متوالی پیروز شدید...

درست است اما هنوز مشکلات درونی وجود داشت. تا روزهای پایانی فصل که توانستیم به معنای واقعی یک "تیم" شویم.

پس از باخت 2-0 هفته‌ی 31 برابر گلادباخ با سه امتیاز کمتر از رقبا در منطقه‌ی سقوط بودید و در آن مقطع جلسه‌ ویژه‌ای میان شما و بازیکنان برگزار شد. آیا نقطه‌ی عطف تیم شما در آنجا رخ داد؟

نه فقط پس از آن بازی. در واقع این برای سوژهٔ سینمایی خوب است؛ اما ما نقاط کلیدی زیادی در طول فصل داشتیم. پیش از همه برد برابر فرانکفورت به‌عنوان نخستین پیروزی فصل. آن برد اعتمادبه‌نفس تیم را بالا برد و فهمیدیم که پیروزی آن‌قدرها هم دشوار نیست. بازی مهم بعدی، بردمان برابر کلن در هفتهٔ 23 بود. وقتی پس از 4 باخت پیاپی بدون گل زده و خصوصاً شکست برابر شالکه رقیب مستقیممان در منطقهٔ سقوط، نشان دادیم توان برخاستن پس از ناکامی را داریم. تمام این اتفاقات ما را به هم نزدیک و نزدیک‌تر کرد و باعث شد بتوانیم آن جلسه را پس از شکست برابر گلادباخ با همدلی بازیکنان برگزار کنیم...

یک سوال از آقای معلم ریاضی؛ شما آرنهم را پس از رساندن به فینال جام حذفی هلند و رسیدن به لیگ کنفرانس اروپا ترک کردید. پیش از پیوستن به بوخوم، چقدر ریسک‌ها و احتمالات مثبت و منفی را مورد محاسبه قرار دادید؟

دقیقاً سه روز (با خنده). من در ویتسه لحظات شیرین و موفقی داشتم. ما از ابتدا موفق بودیم. در سال دوم در مسابقات اروپایی به میدان رفتیم؛ اما و پس از آن دریافتم که این بالاترین حد ماست. می‌توان همیشه در این سطح خوب ماند؛ اما چالشی تازه؟ بنابراین هنگام دریافت پیشنهاد بوخوم، به‌رغم شرایط افتضاح تیم آن را رد نکردم. در روز اول دریافت پیشنهاد، به این فکر کردم که آیا باید ریسک کردم؟ سپس با خود گفتم چرا که نه؟! این یک باشگاه خوب است و یک چالش حقیقی. در نهایت و در روز سوم هنگام ارائهٔ پاسخ مثبت به آنها حسم این بود؛ این دقیقاً همان چیزی است که من می‌خواهم! واقعاً مشتاق بودم فکر می‌کردم توان باقی‌ماندن در لیگ را هم داریم...

چه چیز شما را اینقدر مطمئن کرده بود؟ 

تجربه‌ی سال‌های گذشته. من 5 سال است که یک مربی حرفه‌ای هستم؛ اما سال‌هاست در اطراف نیمکت تیم‌های بزرگ و کوچک تجربه کسب کرده‌ام. فکر می‌کنم به تک‌تک آن پست‌ها برای به‌دست‌آوردن چنین دیدگاهی نیاز داشتم. در وین و تیم آستریا با چالش‌هایی مشابه مواجه شدم. در ویتسه فهمیدم که به آنها علاقه و دارم و حالا... هنوز هم در حال آموختن هستم. این، چیزی برای تمام زندگی است.

فوتبال هلند، رهایی و آزادی بیشتری نسبت به آلمان دارد. شخصیت شما به کدامیک نزدیک تر است؟ 

امم؛ من بیست سال قبل در اف سی هایلبورن اصولی را برای خود تعریف کردم. انضباط همراه با جریمه‌های که امروز به نظرم احمقانه می‌رسد. مثلاً یک بار ساعت 7:30 صبح بازیکنان را برای تنبیه مجبور کردم به تمرین پنالتی زدن بیایند. همچنین به‌خاطر دوری زمین تمرین، آن روزها مقید بودم کمتر بخوابم و زودتر برخیزم. یک‌بار دیگر هم از روی خشم، یکی از بازیکنان را از روی نیمکت اخراج کردم. نتیجه چه شد؟ در آن بازی ما یک یار تعویضی کمتر داشتیم... اما پس از زندگی در هلند چیزهای دیگری آموختم. هلندی‌ها، بی تفاوتی و رهایی خاصی دارند. نه فقط در فوتبال که در تمام زندگی.

 

لتچ و تن هاگ، ویتسه برابر آژاکس در آمستردام آره نا

 

شما در سال 2012، به طور کامل از شغل معلمی ریاضی جدا شدید و مسیر حرفه‌ای مربیگری را پیمودید. چه چیز شما را از این تصمیم مطمئن کرد؟

 در آن زمان من در مدرسهٔ آلمانی‌ها مشغول تدریس بودم و در تیم زونن هاف گروساسپاخ نیز به‌عنوان دستیار پاره‌وقت دوست خوبم الکس زورنیگر فعالیت می‌کردم. یک روز الکس با من تماس گرفت و گفت رالف می‌خواهد با تو تماس بگیرد. گفتم کدام رالف؟ و او پاسخ داد رالف رانگنیک. برایم عجیب بود. رانگنیک را از دور می‌شناختم و می‌دانستم تصمیماتش حاصل تمرکزی عمیق بر مسائل است. او به من گفت که اگر بخواهم می‌توانم برای مربیگری به مجموعهٔ تیم‌های ردبول بپیوندم و معلمی را نیز در تیم‌های پایه و در حوزهٔ فوتبال ادامه دهم... این سرآغاز فعالیت حرفه‌ای من به‌عنوان مدیر ورزشی آکادمی نوجوانان سالزبورگ بود.

در آنجا، شروع به پیاده‌کردن اصول خود کردم. یکی از آنها پرهیز مربیان آکادمی از قرار دادن مربیان تیم‌های پایه در سیستم سه دفاع بود. شاید شما این را از مارکو روزه، مربی امروز لایپزیش شنیده بود. او آن روز به انتخاب رانگنیک سرمربی تیم زیر 16 سال بود. همچنین الکس زیکلر مربی فعلی آنها. بااین‌حال، اگر امروز چنین جایگاهی داشته باشم، دیگر آن حرف‌ها را تکرار نخواهم کرد؛ زیرا حالا معتقدم تیم شما، باید بر اساس توانایی و مهارت بازیکنان شما طراحی شود. در ویتسه من 3-5-2 بازی می‌کردم. زیرا ابزار مناسب این سیستم را در ترکیب داشتیم. در اتریش، به‌خاطر وجود هافبک میانی زیاد با قابلیت تغییر بازی، به 2-4-4 الماس روی آوردم و اخیراً در بوخوم به سراغ 3-3-4 رفته‌ام. سیستم‌ها کاملاً پویا هستند. ما در بوخوم، یک تیم گزینه سقوط از نگاه کارشناسان هستیم، پس باید به دنبال راهی برای گل‌نخوردن بگردیم. این امکانات و اهداف شماست که همه چیز را تابع خود می‌کند...

لتچ، رانگنیک و هازن‌هوتل

 

درباره‌ی حال و هوای شهر بوخوم برایمان بگویید؟

 توصیف آن واقعاً دشوار است. همین هفتهٔ قبل نامه‌ای دریافت کردم که یک طرفدار قدیمی برایم نوشته بود: حال و هوای پایان فصل قبل در شهر و جشن بقای تیم، مرا به یاد جو معرکه مسابقات یورو در دهه 90 می‌اندازد. به‌طورکلی آنها مرا یک مربی منطقی می‌دانند؛ اما اتفاقات اخیر حقیقتاً مرا تحت‌تأثیر قرار داده. در پیروزی روز آخر برابر لورکوزن، نمایش تیم، جو ورزشگاه، شهر و طرفداران کاری کرد که بغض گلویم را گرفته بود و اشک در چشمانم حلقه‌زده بود...

آیا این احساسات از فصل قبل به فصل جدید منتقل می‌شود؟ یا با آغاز فصل تازه، همه چیز از نو آغاز شده؟ 

مطمئناً همه چیز از صفر شروع نمی‌شود. تجربهٔ نبرد برای بقا، از ما تیمی همدل ساخته که می‌توان چیزهای بزرگی را روی آن بنا نهاد اما... باید حواسمان به توقعات اغراق شده باشد. به‌خصوص در ابتدای فصل و چند نتیجهٔ آغازین که به جدول شکل خواهد داد.

هانس پیتر ویلیس مدیرعامل باشگاه می‌گوید پس از سه سال ماندن در بوندسلیگا دیگر بوخوم یک تیم فانوس بدست نخواهد بود. همچنین ایلیا کانزیگ مدیر اجرایی باشگاه هم به 40 میلیون یورو درآمد تلویزیونی یک جهش در باشگاه اشاره می‌کند. نظر شما راجع به این انتظارات چیست؟ 

واقع‌بینانه این است که ما فقط در روز پایانی فصل قبل توانستیم از سقوط بگریزیم. برای من بوخوم در جمع 25 باشگاه برتر آلمانی است و حضور در بوندسلیگا یک دستاورد مهم به شمار می‌رود. همچنین ما می‌توانیم برای برتری خود در میان منطقهٔ روئر بجنگیم. سال گذشته شالکه را کنار زدیم و خب دورتموند که همیشه آن بالاست... به نظر من اگر شرایط در این فصل هم مطابق فصل قبل و پس از ورود من پیش برود، چیز بدی نیست...

سوالی دیگر از یک معلم ریاضی، اعداد و ارقام و امتیازات این فصل را محاسبه کنید:

ما حداقل به همان امتیازات فصل قبل نیاز داریم. اما آنچه اهمیت دارد، بهبود تفاضل گل فصل قبلی است (72 گل خورده و 40 گل زده). 

و سوال پایانی.... آیا بقای بوخوم در بوندسلیگا یعنی 1+1=3؟!؟

 در واقع این فراتر از افق‌های ریاضی است! وقتی چند وقت پیش یک مادر اهل بوخوم در تعطیلات از من برای آموزش ریاضی به فرزندش دعوت کرد، چقدر از بازگشت به آن حال و هوا لذت بردم... اما دربارهٔ سؤال شما... بله ما در هر بازی نیاز داریم به چیزی بیش از واقعیت ریاضی برسیم، وگرنه در بوندسلیگا زنده نخواهیم ماند...

اخبار داغ

مکالمه فرشاد احمدزاده و نکونام؛ پیراهن شانس؟ محروم می‌شوم! سردار آزمون وارث پیراهن توتی و توماسی / اینفوگرافیک اختصاصی مکالمه در پی‌اس‌جی: در تیم آشغال بارسلونا آواز خواندن یاد نمی‌دهند ادعای عجیب: لیورپول با 150 میلیون پوند، صلاح را تقدیم الاتحاد می‌کند دیدگاه‌های منتخب کاربران طرفداری در گزارش بازی سلتاویگو - رئال مادرید

منبع: طرفداری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۶۰۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معلمی؛ همیشگی ترین عشق است

ایسنا/گیلان معلم یک مدرسه استثنایی با بیان اینکه شغل معلمی یک کار ویژه است در پاسخ به این سوال که آیا از این انتخاب راضی هستید؟ تاکید کرد: با علاقه شدید قلبی و با کمال میل این شغل را انتخاب کردم و هر روز با عشق سر کلاس می روم.

۱۲ اردیبهشت ماه؛ روز معلم؛ فرصت تجلیل از آموزگاران و دبیران، اساتید دانشگاه و همه آنهایی است که سهم و نقشی در آموزش، تعلیم و تربیت ما دارند. معلمان مدارس استثنایی از آن دسته شاغلان حرفه آموزش و پرورش هستند که عشق و علاقه چاشنی کارشان است وگرنه شاید نمی شد در این مسیر ثابت قدم بود.

در همین رابطه مرتضی عابدپور لنگرودی، معلم جوان ولی با تجربه یکی از مدارس استثنایی رشت در گفت‌وگو با ایسنا از زیبایی های شغلش می گوید.

 وی که متولد ۱۶ تیر ۱۳۶۹ در لنگرود گیلان است و از چندین دهه پیش ساکن رشت شده، در خصوص نحوه ورود به این حرفه اظهار کرد: کارشناسی عمران و ارشد ادبیات دارم و با توجه به روحیه جستجوگری که در وجودم بود از زمانی که توانستم وارد بازار کار شوم، مشاغل مختلفی را امتحان کردم ولی هیچ شغلی نمی‌توانست روح مرا اغنا کند و خستگی، چیزی بود که در وجودم باقی می‌ماند و در مدت کوتاهی سعی می کردم شغل دیگری را پیشه کنم.

 او که شاعر و منتقد ادبی است، گفت: بیش از یک دهه است که در انجمن‌ها و کلاس‌های ادبی، منتقد بودم و در دانشگاه‌ها و موسسات ادبی، تدریس داشتم تا اینکه دو سال پیش وارد مدرسه شدم و امسال به صورت رسمی معلم بچه‌های استثنایی شدم.

عابدپور با بیان اینکه شغل معلمی یک کار ویژه است و ویژه‌تر از آن دانش آموزان استثنایی هستند، در پاسخ به این سوال که آیا از این انتخاب راضی هستید؟ و آیا ممکن است که بعد از مدتی از این کار هم به شغل دیگری روی بیاورید؟ تاکید کرد: شاید اغراق نباشد اگر بگویم از معدود انسان‌های کره زمینم که از شغل خودم راضی هستم و با علاقه شدید قلبی و با کمال میل این شغل را انتخاب کردم و هر روز با عشق سر کلاس می روم.

وی افزود: شاید از بیرون اگر نگاه کنیم جز سختی در این شغل چیز دیگری نباشد، شاید عده‌ای به دنبال میز و مسئولیت باشند ولی من از آن نقطه فرار کردم و امروز آموزگار بچه‌هایی هستم که عادی نیستند، مثل بقیه نمی بینند، نمی شنوند حتی نمی توانند مثل بقیه راه بروند و حرف بزنند ولی مملو از عشق و مهر و احساس هستند.

عابدپور با تاکید بر اینکه در این شغل یک مِهر نانوشته بین معلم و شاگرد است، در پاسخ به این سوال که خستگی در این کار چقدر است؟ گفت: اگر قِلق کار را بلد باشی و بدانی با هر دانش آموز چطور باید رفتار کنی، نه تنها خسته نمی شوی، بلکه از آموزش دادن و بودن در کلاس لذت هم می بری.

 از این آموزگار می‌خواهم در یک جمله معلمی را تعریف کند، می‌گوید: نمی‌شود! با یک جمله نمی‌توان عظمت این شغل را بیان کرد.

عابدپور تاکید کرد: وقتی خداوند انسان را خلق کرد به او یاد داد و انسان توانست اسماء حسنی را بیان کند، در واقع اولین ارثی که انسان برد آموزش دادن و آموزش گرفتن بود و شاید همین باعث شد که انسان اشرف مخلوقات باشد.

این معلم تصریح کرد: در واقع معلمی شغل نیست بلکه یک فطرت است. انسان‌ها همواره و در هر حرفه و پیشه‌ای که باشند، معلم هستند. پدر و مادر وقتی به کودک خود آموزش می‌دهند، معلم هستند، هر کدام از ما در هر شغل و حرفه‌ وقتی نکته ای را آموزش می‌دهیم، معلم هستیم. معلمی مثل لذت بردن از زندگی، مثل دوست داشتن و عشق ورزیدن؛ بخشی از زندگی است. منتها در جامعه امروزی و بر اساس نیاز اجتماعی برای این شغل چهارچوب تعریف شده و حکم و فیش دارد.

این آموزگار در پایان با بیان اینکه سیستم آموزش و پرورش نیازمند تحول بنیادی به ویژه در سیستم آموزشی استثنایی است، تاکید کرد: به جز دانش آموزان نابینا، دانش آموزان مدارس استثنایی عمدتاً نمی‌توانند به دانشگاه بروند و بر اساس سیستمی که تعریف شده وارد دوره متوسطه نمی‌شوند بلکه دوره حرفه‌ای و پیش حرفه‌ای دارند.

وی افزود: شاید این دانش آموزان نخبه علمی نشوند ولی باید تلاش کنیم تا جایی که امکان فراگیری دارند، مهارت های زندگی را به آنها یاد بدهیم تا به عنوان یک شهروند مفید وارد جامعه شوند. لذا پشت میز و صندلی نشستن در کلاس درس زیاد مفید نیست بلکه حداقل دو روز در هفته باید با معلم خود به کارگاه بروند و بر اساس علاقه و توانمندی خودشان حرفه‌ای را یاد بگیرند این کار باعث می‌شود علاوه بر اعتماد به نفس، یک شغل هم یاد بگیرند تا بتوانند به یک شهروند برای خود کسب درآمد داشته باشند.

عابدپور تصریح کرد: بهترین وسیله آموزش برای بچه‌های استثنایی، بازی است البته نه بازی محض سرگرمی، بلکه فعالیتی که ذهن آنها را تقویت کند. این در حالی است که هنوز برای این مدارس زمین بازی مناسب تعریف نشده است و مثل بچه‌های عادی سر کلاس درس می‌نشینند.

 انتهای پیام

دیگر خبرها

  • بیش‌ترین بازی در تاریخ لیگ قهرمانان اروپا؛ رکورد تحسین‌برانگیز توماس مولر / عکس
  • توماس مولر: در مقابل رئال مادرید در هر دقیقه از بازی باید حواستان جمع باشد (زیرنویس فارسی)
  • معلمی؛ همیشگی ترین عشق است
  • عشقی فراتر از خدمت.../ماندن در منطقه محروم؛ به واسطه عشق به دانش‌آموزان
  • توخل: کیم مین جائه بی‌احتیاطی کرد؛ با پیروزی در مادرید به ومبلی می‌رویم
  • خلاقیت و استفاده از روش‌های نوین آموزشی دلیل انتخاب معلم نمونه کیش
  • معلمی که کلاس درس را به مسجد بُرد
  • اولی هونس نه تنها به بایرن مونیخ، بلکه به خودش هم آسیب می‌زند / تحلیل بوندسلیگا با لوتار ماتئوس
  • تعجب بایرن مونیخ از اولی هونس؛ چرا در این مقطع حساس آن حرف‌ها را به توخل زدی؟
  • اشمایکل: توخل و کلوپ گزینه‌های فوق‌العاده‌ای برای سرمربی‌گری منچستریونایتد هستند